سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خانه
مدیریت
ایمیل من
شناسنامه
پارسی یار

مجموع بازدیدهای وبلاگ: 36855
تعداد بازدید امروز: 13
تعداد بازدید دیروز: 3
  • درباره من


  • مرکز مطالعاتی _ پژوهشی آثار شهید مطهری اردکان
    مرکز
  • لوگوی من


  • مشاهده اوقات شرعی


  • وضعیت من در یاهو


  • یــــاهـو
  • اشتراک در وبلاگ


  •  
    مرکز مطالعاتی _ پژوهشی آثار شهید مطهری اردکان
    بارالها ! صداها فرو نشست و جنبش ها آرام گرفت و هر دوستی، با محبوب خود خلوت کرد . من نیز با تو خلوت کرده ام . تو محبوب منی . پس خلوت امشب مرا با خود، [سبب] رهایی از دوزخْ قرار ده . [امام صادق علیه السلام ـ در دعایش ـ]
  • پیامبر و روز نحس نویسنده: مرکز جمعه 85/8/12 ساعت 4:59 ع
  • آیا پیغمبر در کارهای خودش از نحس و سعد
    ایام استفاده می‏کرد ؟ این خودش مسئله‏ای است . ما برویم سیره پیغمبر را
    از اول تا آخر ببینیم ، تمام کتبی را که شیعه و سنی در تاریخ پیغمبر
    نوشته‏اند مطالعه بکنیم ببینیم آیا پیغمبر اکرم در روش و متود خودش یکی‏
    از چیزهایی که از آن استفاده می‏کرد مسئله سعد و نحس ایام بود یا نه ؟
    مثلا آیا می‏گفت امروز دوشنبه است برای مسافرت خوب نیست . یا امروز
    سیزده عید نوروز است هر کس بیرون نرود گردنش می‏شکند آن هم از سیزده‏
    جانه از یک جا ؟ ! آیا چنین حرفهایی هست ؟ در سیره علی علیه السلام چطور
    ؟ در سیره ائمه علیهم السلام چطور ؟ ما هرگز نمی‏بینیم که

    پیغمبر یا ائمه اطهار خودشان در عمل از این حرفها یک ذره استفاده کرده‏
    باشند ، بلکه عکسش را می‏بینیم . در نهج البلاغه هست که وقتی که علی ( ع‏)
    ) تصمیم گرفت برود به جنگ خوارج ، اشعث قیس که آن وقت جزو اصحاب‏
    بود با عجله و شتابان آمد : یا امیرالمؤمنین ! خواهش می‏کنم صبر کنید ،
    حرکت نکنید ، برای اینکه یکی از خویشاوندان من که منجم است یک حرفی‏
    دارد و می‏خواهد به عرض شما برساند . فرمود : بگو بیاید . آمد . گفت :
    یا امیرالمؤمنین ! من منجم و متخصص شناختن سعد و نحس ایام . من در
    حسابهای خودم به اینجا رسیده‏ام که اگر شما الان حرکت کنید بروید به جنگ‏
    قطعا شکست می‏خورید و شما و اکثریت اصحاب شما کشته خواهند شد . فرمود :
    هر کس که تو را تصدیق بکند پیغمبر را تکذیب کرده ، این مزخرفات چیست‏
    که می‏گویی ؟ ! اصحاب من ! سیروا علی اسم الله بگویید به نام خدا ، به‏
    خدا اعتماد و توکل کنید و حرکت کنید بروید . علی رغم نظر این شخص ،
    همین الان حرکت کنیم برویم . و می‏دانیم که در هیچ جنگی علی ( ع ) به‏
    اندازه این جنگ فاتح نشد .

    علی رغم این روایات،روایات دیگر داریم که در تفسیر المیزان در ذیل یکی از آیات سوره فصلت:
    « فی ایام نحسات » ذکر شده است . از مجموع روایاتی که از اهل‏
    بیت اطهار رسیده است این مطلب استنباط می‏شود که این امور یا اساسا اثر
    ندارد و یا اگر هم اثر دارد توکل به خدا و توکل به پیغمبر و اهل بیت‏
    پیغمبر اثر اینها را از بین می‏برد . بنابراین یک مسلمان ، شیعه واقعی ،
    در عمل به این امور اعتنا نمی‏کند ، اگر می‏خواهد برود مسافرت ، صدقه بدهد
    ، به خدا توکل کند ، به اولیای خدا توسل بجوید و به هیچیک از این امور
    اعتنا نکند . از همه بالاتر این است که شما ببینید در تاریخ پیغمبر و
    ائمه اطهار آیا یک دفعه هم اتفاق افتاده که خود آنها به این مسائل عمل‏
    بکنند؟!     سیری در سیره نبوی ص 81 _ 83


  • نظرات دیگران ( )
  • نقش ترس در تربیت نویسنده: مرکز سه شنبه 85/8/9 ساعت 2:8 ع
  •  

     

    در مسأله عامل ترس و ارعاب ، چه در
    تربیت فردی کودک و چه در تربیت اجتماعی بزرگسال ، یک بحث این است‏
    که آیا ترس و ارعاب عامل تربیت - به مفهوم پرورش و رشد دادن - است ؟
    و آیا ترس می‏تواند عامل رشد دهنده روح انسان باشد ؟ نه ، نقش ترس این‏
    نیست که عامل رشد دهنده باشد . ولی یک بحث دیگر این است که آیا عامل‏
    ترس جزء عواملی است که باید برای تربیت کودک یا تربیت اجتماع از آن‏
    استفاده کرد یا نه ؟ جواب این است : بله ، ولی نه برای رشد دادن و
    پرورش استعدادها بلکه برای بازداشتن روح کودک یا روح بزرگسال در اجتماع‏
    از برخی طغیانها . یعنی عامل ترس عامل فرونشاندن است ، عامل رشد دادن و
    پرورش دادن استعدادهای عالی نیست ولی عامل جلوگیری  از رشد
    استعدادهای پست و پائین و عامل جلوگیری از طغیانها هست .

     بنابر این در مواقعی ، از عامل ترس باید استفاده کرد . در عین اینکه‏
    اما عامل ترس را عامل لازمی می‏دانیم. اما آن را عاملی رشد دهنده و پرورش دهنده نمی‏دانیم.

    شهید مطهری / تعلیم وتربیت ص 60


  • نظرات دیگران ( )
  • حقیقت توبه نویسنده: مرکز دوشنبه 85/7/17 ساعت 11:39 ص
  •  

    ماه رمضان است و ماه توبه . شهید مطهری هم در این زمینه حرف برا زدن زیاد داره . حرفهایی که شاید تا حالا نشنیدی یا کمتر شنیدی. سعی ما بر این است مطالب ناب ایشان را در این ماه به قلم بیاوریم . امید است مورد عنایت آن شهید بزرگوار و بینندگان واقع گردد.

    ایشان در کتاب ارزشمند آزادی معنوی می فرماید:

     

     

     

    اولین منزل سلوک به خداوند ، منزل توبه است .

    توبه یعنی چه ؟ ماهیت توبه از نظر روانی برای انسان چه حالتی است و

    از نظر معنوی برای انسان چه اثری دارد ؟ در نظر بسیاری از ما توبه یک‏

    امر بسیار ساده‏ای است ، هیچوقت به این فکر نیفتاده‏ایم که توبه را از نظر

    روانی تحلیل بکنیم . اساسا توبه یکی ازمشخصات انسان نسبت به حیوانات‏

    است ، یعنی انسان بسیاری ممیزات ومشخصات و کمالات و استعدادهای عالی‏

    دارد که هیچکدام از آنها در حیوانات وجود ندارد . یکی از این استعدادهای‏

    عالی در انسان ، همین مسئله توبه است . " توبه " بمعنی ومفهومی که‏

    انشاء الله برای شما شرح می‏دهم ، این نیست که ما لفظ استغفر الله ربی و

    اتوب الیه را به زبان جاری کنیم ، از مقوله لفظ نیست .

    توبه یک حالت‏ روانی و روحی و بلکه یک انقلاب روحی در انسان است که لفظ استغفر الله‏

    ربی و اتوب الیه بیان این حالت است ، نه خود حالت ، نه خود توبه ، مثل بسیاری از

    چیزهای دیگر که در آنها لفظ ، خودش ، آن حقیقت نیست بلکه مبین آن‏

    حقیقت است . اینکه ما روزی چندین بار می‏گوئیم استغفرالله ربی و اتوب‏

    الیه نباید خیال بکنیم که روزی چند بار توبه می‏کنیم . ما اگر روزی یک‏

    بار توبه واقعی بکنیم ، مسلما مراحل و منازلی از قرب به پروردگار را

    تحصیل می‏کنیم .

    ص 46


  • نظرات دیگران ( )
  • آخرین سخن نویسنده: مرکز یکشنبه 85/7/2 ساعت 9:56 ص
  •  

    یکی از گناهان ، استخفاف نماز یعنی سبک شمردن نماز است . نماز
    نخواندن یک گناه بزرگ است و نماز خواندن اما نماز را خفیف
    شمردن ، استخفاف کردن ، بی اهمیت تلقی کردن گناه دیگری است . پس از
    وفات امام صادق ( ع ) ابو بصیر آمد به ام حمیده تسلیتی عرض کند . ام‏
    حمیده گریست . ابوبصیر هم که کور بود گریست . بعد ام حمیده به ابوبصیر
    گفت : ابوبصیر ! نبودی و لحظه آخر امام را ندیدی ، جریان عجیبی رخ داد .
    امام در یک حالی فرو رفت که تقریبا حال غشوه‏ای بود . بعد چشمهایش را
    باز کرد و فرمود : تمام خویشان نزدیک مرا بگوئید بیایند بالای سر من حاضر
    شوند . ما امر امام را اطاعت و همه را دعوت کردیم . وقتی همه جمع شدند
    ، امام در همان حالات که لحظات آخر عمرش را طی می‏کرد یک مرتب چشمش‏
    را باز کرد ، رو کرد به جمعیت و همین یک جمله را گفت : « ان شفاعتنا لا
    تنال مستخفا بالصلوه » ( 1 ) هرگز شفاعت ما به مردمی که نماز را سبک‏
    بشمارند ، نخواهد رسید
    . این را گفت و جان بجان آفرین تسلیم کرد .
    امام نفرمود که شفاعت ما به مردمی که نماز نمی‏خوانند نمی‏رسد آن که‏
    تکلیفش خیلی روشن است ، بلکه فرمود به کسانی که نماز را سبک می‏شمارند
    . یعنی چه نماز راسبک می‏شمارند ؟ یعنی وقتی و فرصت دارد ، می‏تواند نماز
    خوبی با آرامش بخواند ولی نمی‏خواند . نماز ظهور و عصر را تا نزدیک‏
    غروب نمی‏خواند ، نزدیک غروب که شد می‏رود یک وضوی سریعی میگیرد و بعد
    با عجله یک نمازی می‏خواند و فورا مهرش را می‏گذارد آنطرف ، نمازی که نه‏
    مقدمه دارد و نه مؤخره ، نه آرامش دارد و نه حضور قلب
    .
    _______________________________
    آزادی معنوی ص70


  • نظرات دیگران ( )
  • مدیریت حافظه نویسنده: مرکز یکشنبه 85/6/12 ساعت 4:18 ع
  • مدیریت حافظه

    شهید مطهری در این باره می نویسند:

    افراد از نظر هوش ، فهم ، استعداد و حافظه با یکدیگر اختلاف دارند .
    انسان‏های رشید از حافظه خود بهره برداری صحیح می‏کنند ولی آدمهای غیر از
    رشید ، ممکن است حافظه بسیار نیرومندی نیز داشته باشند اما نتوانند از
    آن استفاده کنند .
    آدم غیر رشید تصور می‏کند . حافظه یک انبار است .
    انباریکه باید دائما آن را پر کند
    ، هر چه پیدا کرد آنجا پرت کند . عینا
    مانند انبار یک خانه که احیانا وارد می‏شوی می‏بینی یک تکه حلبی ، یک‏
    قطعه فلز ، یک میز شکسته ، یک صندلی شکسته در آنجا افتاده است .
    اما آدمی که رشید باشد در بهره برداری از حافظه خود دقت می‏کند . اولین کاری‏ که انجام می‏دهد عمل انتخاب است . یعنی حافظه خود را مقدس می‏شمارد ،
    حاضر نیست هر چه شد در آن سرازیر کند . حساب می‏کند که دانستن چه‏
    چیزهائی برای او مفید است و چه چیزهائی بی‏فایده است . مفیدها را درجه بندی می‏کند و مفیدترها را انتخاب می‏کند سپس آنها را به حافظه خویش می‏سپارد آن‏
    چنانکه امانتی را به امینی می‏سپارد ، در خود سپردن دقت می‏کند ، یعنی‏
    واقعا و به طور دقیق و روشن آن را وارد ذهن می‏کند و سپس تحویل حافظه‏
    می‏دهد .
    مثلا کتابی را مطالعه می‏کند ، یکبار می‏خواند . انسان کتاب را بار اول‏
    به قصد لذت می‏خواند در این صورت نمی‏تواند در مورد مطالب کتاب ، حساب‏
    و قضاوت کند ، دور دوم می‏خواند ،
    حتی قویترین حافظه‏ها نیازمند است که‏
    یک کتاب مفید را لااقل دوبار پشت سر هم بخواند
    ، پس از آن مطالب را
    تجزیه و تحلیل و دسته بندی می‏کند و هر مطلبی را با توجه به اینکه از چه‏
    دسته مطالب است به حافظه می‏سپارد ، بعد کوشش می‏کند که کتاب دیگری را
    در دستور مطالعه قرار دهد که در موضوع کتاب پیشین است ، حتی الامکان تا
    از موضوعی فارغ نشده است و در حافظه به صورت روشن و منظم نسپرده است‏
    وارد موضوع دیگر نشود . اشتباه است اگر انسان یک کتاب را مانند یک‏
    سرگرمی مطالعه کند و قبل از آنکه مطالب کتاب درست جذب ذهن شده باشد و
    ذهن فرصت تجزیه و تحلیل پیدا کرده باشد به کتاب دیگر و موضوع دیگر
    بپردازد . امروز کتب تاریخی ، فردا روانشناسی و پس فردا مثلا کتب مذهبی‏
    مطالعه کند همه مخلوط می‏شوند و حکم انباری بی نظم را پیدا می‏کند .
    انسان رشید کتابها و مطالبی را که برای خود لازم می‏داند جمع می‏کند آنها
    را مکررا مطالعه و دسته بندی و سپس خلاصه می‏کند . خلاصه را یادداشت
    و به حافظه خود می‏سپارد بعد به‏ موضوع دیگر می‏پردازد .
    چنین فردی اگر حافظه‏اش ضعیف هم باشد از آن‏
    حداکثر استفاده را می‏کند و مثل کسی می‏شود که کتابخانه منظمی با قفسه‏های‏ مرتب دارد ، کتابخانه‏ای که هر قفسه‏اش به کتاب‏های معینی در رشته خاص‏
    مربوط می‏شود به طوری که هر کتابی را که بخواهد فورا دست می‏گذارد روی آن‏
    و آن را می‏یابد اما اگر غیر از این باشد همانند آدمی است که کتابخانه‏ای‏
    با هزارها کتاب داشته باشد اما کتابها را روی یکدیگر ریخته است . هر
    وقت کتابی را بخواهد دو ساعت باید دنبالش بگردد تا پیدا کند .
    این بود
    مثالی از مدیریت صحیح و ناصحیح در مورد بهره برداری از یکی از قوای هوشی‏ و عقلانی انسان .

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    امدادهای غیبی ص۱۱۰
    بخوانیم و قدر این مطالب را بدانیم


  • نظرات دیگران ( )
  • ترس از خدا یعنی چه؟ نویسنده: مرکز چهارشنبه 85/5/11 ساعت 8:49 ع
  • ممکن است این سؤال برای بعضی مطرح شود که ترس از خدا یعنی چه ؟ مگر خداوند یک چیز  ترس‏آوری است ؟ خداوند کمال مطلق و شایسته‏ترین موضوعی است که انسان به او محبت بورزد و او را دوست‏ داشته باشد . پس چرا انسان از خدا بترسد ؟
    در جواب این سؤال می‏گوئیم مطلب همینطور است . ذات خداوند موجب‏ ترس و وحشت نیست ،
    اما اینکه می‏گویند از خدا باید ترسید یعنی‏از قانون عدل الهی باید ترسید . در دعا وارد است : « یا من لا یرجی الا فضله ، و لا یخاف الا عدله » . ای کسی که امیدواری به او امیدواری به فضل‏ و احسان او است و ترس از او ترس از عدالت او است.
    عدالت هم به نوبه خود امر موحش و ترس‏آوری نیست . انسان که از عدالت می‏ترسد در حقیقت از خودش می‏ترسد که در گذشته خطا کاری کرده و یا می‏ترسد که در آینده از حدود خود به حقوق دیگران تجاوز کند . لهذا در مسئله خوف و رجاء که مؤمن باید همیشه ، هم امیدوار باشد و هم خائف ، هم‏ خوشبین باشد و هم نگران ، مقصود اینست که مؤمن همواره باید نسبت به‏ طغیان نفس اماره و تمایلات سرکش خود خائف باشد که زمام را از کف عقل‏ و ایمان نگیرد و نسبت به ذات خداوند اعتماد و اطمینان و امیدواری داشته‏ باشد که همواره به او مدد خواهد کرد . علی بن الحسین سلام الله علیه در دعای معروف ابوحمزه می‏فرماید : « مولای اذا رأیت ذنوبی فزعت ، و اذا رایت کرمک طمعت » . یعنی هرگاه به خطاهای خودم متوجه می‏شوم ترس »
    هراس مرا می‏گیرد و چون به کرم وجود تو نظر می‏افکنم امیدواری پیدا می‏کنم‏

    ده گفتار ص 20


  • نظرات دیگران ( )
  • شعبه ای از نفاق نویسنده: مرکز دوشنبه 85/5/9 ساعت 6:13 ص
  • یک حدیث نبوی هست که در روایات اهل تسنن آمده : « من لم یغز و لم‏
    یحدث نفسه بغزو مات علی شعبة من النفاق »
    . "آنکه نجنگیده باشد
    و لااقل در نفس خود حدیث جهاد نکرده باشد ( آرزوی جهاد نکرده باشد )
    می‏میرد در حالی که شعبه‏ای از نفاق در روحش
    هست" . این شعبه‏ای از نفاق را جز مواجه شدن با دشمن چیز دیگری از جان‏
    انسان بیرون نمی‏برد . درست مثل "شناوری" است . آیا اگر انسان تمام‏
    کتابهایی را که درباب شناوری نوشته شده بخواند ، شناور می‏شود ؟ نه ، مگر
    اینکه مدتی شنا کند و چند دفعه زیر آب برود و مقداری آب بخورد ،
    ناراحت هم بشود تا شنا بیاموزد . شجاعت را جز با مواجه شدن با خطراتی‏
    که برای جان آدم هست ، و جز با مواجه شدن با دشمن نمی‏توان کسب کرد .
    باید انسان آن حالت را پیدا کند که وقتی با کسی مواجه می‏شود که تصمیم‏
    دارد او را بکشد به طور خود کار حالت دفاعی بگیرد و مانع از کشته شدن‏
    خود شود بلکه بخواهد طرف را از بین ببرد . اینها را در کتاب نمی‏توان‏
    خواند و یاد گرفت .
    تعلیم و تربیت در اسلام ص 249 و 250

  • نظرات دیگران ( )
  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ