سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خانه
مدیریت
ایمیل من
شناسنامه
پارسی یار

مجموع بازدیدهای وبلاگ: 36852
تعداد بازدید امروز: 10
تعداد بازدید دیروز: 3
  • درباره من


  • مرکز مطالعاتی _ پژوهشی آثار شهید مطهری اردکان
    مرکز
  • لوگوی من


  • مشاهده اوقات شرعی


  • وضعیت من در یاهو


  • یــــاهـو
  • اشتراک در وبلاگ


  •  
    مرکز مطالعاتی _ پژوهشی آثار شهید مطهری اردکان
    [ و او را از ایمان پرسیدند ، فرمود : ] ایمان ، شناختن به دل است و اقرار به زبان و با اندامها بردن فرمان . [نهج البلاغه]
  • روش مطالعه صحیح از نگاه شهید مطهری ( کسانیکه بهره هوشی خیلی بالا نویسنده: مرکز شنبه 85/6/4 ساعت 5:39 ع
  • تفاوت دوره جدید با دوره قدیم‏ علم در چیست ؟
    در دوره جدید ، علم سرعت و پیشرفت فوق العاده‏ای پیدا
    کرد . یک مرتبه مثل اینکه مانعی را از جلوی چرخ علم برداشته باشند ، علم‏
    ، به سرعت شروع کرد به حرکت کردن ، در صورتی که حرکت علم در دوران‏
    قدیم کندتر بود . اما علت این سرعت در دوره جدید چیست ؟
    آیا علمای‏
    جدید مثل پاستور ، نبوغ بیشتری از علمای قدیم مثل بقراط و جالینوس و
    بوعلی سینا داشته‏اند ؟
    به عبارت دیگر آیا علت این است که در دنیای‏
    جدید اشخاص خارق العاده‏ای پیدا شدند که در دنیای قدیم چنین شخصیتها و
    مغزهای متفکری نبودند ؟ نه ، چنین نیست . شاید امروز احدی ادعا نکند که‏
    نبوغ پاستور یا دیگران از نبوغ ارسطو ، افلاطون ، بوعلی سینا ، بقراط ،
    جالینوس ، و یا خواجه نصیر طوسی بیشتر بوده ، ولی سرعت
    و موفقیت کار اینها بیشتر بوده است . سرش چیست ؟
    می‏گویند سرش این است که اسلوب علماء یک مرتبه تغییر کرد .
    از وقتی‏
    که اسلوب(روش) علماء در تحقیق عوض شد ، سرعت پیشروی علم بیشتر شد .
    اسلوبها
    در موفقیتها نقش دارند . ممکن است شما یک فرد نابغه و باهوش و با
    استعداد و پرکاری را در راس یک مؤسسه قرار بدهید و نتواند اداره بکند .
    فرد دیگری را که به اندازه او نبوغی از نظر حافظه و هوش و استعداد و
    درک ندارد ، در راس همان مؤسسه قرار بدهید و بهتر اداره بکند ، از باب‏
    اینکه سبک و روش او بهتر است .
    مثال واضحتر و روشنتری بزنیم : مکرر افرادی را دیده‏ایم که بسیار باهوش‏
    ، با استعداد و پر حافظه هستند ، اما موفقیت اینها در یادگیری ، کمتر از
    موفقیت کسانی است که از نظر هوش و حافظه و قدرت کار ، در سطح‏
    پائینتری قرار دارند . چرا ؟ برای اینکه سبک کار اینها بهتر است . مثلا
    یک آدم خیلی پر حافظه ممکن است در شبانه روز شانزده ساعت یکسره کار
    بکند . اما چگونه ؟ یک کتاب را از اول تا آخر مطالعه می‏کند . بعد فورا
    کتاب دیگری را برمی‏دارد و مطالعه می‏کند . در صورتی که این کتاب در یک‏
    رشته است و آن کتاب در یک رشته دیگر . بعد کتابی دیگر ، بعد یک درس‏
    دیگر ، یک بلبشوئی راه می‏اندازد . ولی یک نفر ممکن است که قدرت هشت‏
    ساعت کار بیشتر نداشته باشد ، ولی وقتی کتابی را مطالعه می‏کند اولا با
    دقت می‏خواند نه با تندی ، ثانیا به یک دور خواندن اکتفا نمی‏کند ، یک‏
    بار دیگر همین کتاب را می‏خواند . به کتاب دیگری دست نمی‏زند تا مطالبی که در این‏
    کتاب خوانده ، در ذهنش وارد بشود . به این حد نیز قناعت نمی‏کند . در
    نوبت
    سوم مطالب خوبی را که در این کتاب تشخیص داده است و لازم می‏داند
    ، در ورقه های منظمی فیش برداری می‏کند ، یادداشت می‏کند ، یعنی یک‏
    حافظه کتبی برای خودش درست می‏کند که تا آخر عمر هر وقت بخواهد ،
    بتواند فورا به آن مطالب مراجعه کند
    . این کتاب را که تمام کرد ،
    کتابهای دیگری را که متناسب با همین موضوع هستند مطالعه می‏کند . بعد از
    مدتی از مطالعه کردن این جور کتابها بی‏نیاز می‏شود . بعد می‏رود سراغ یک‏
    سلسله کتابهای دیگر . اما آدمی که امروز این کتاب ، فردا آن کتاب و پس‏
    فردا کتاب دیگری را مطالعه می‏کند ، مثل کسی می‏شود که وقتی می‏خواهد غذا
    بخورد ، یک لقمه از این ، دو لقمه از آن ، چهار لقمه از نوع دیگر و پنج‏
    لقمه از آن دیگری می‏خورد . آخر معده خودش را فاسد می‏کند . کاری هم انجام‏
    نداده است . اینها مربوط است به سبک و روش و اسلوب .
    حماسه حسینی 1/239


  • نظرات دیگران ( )
  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ