تفاوت دوره جدید با دوره قدیم علم در چیست ؟
در دوره جدید ، علم سرعت و پیشرفت فوق العادهای پیدا
کرد . یک مرتبه مثل اینکه مانعی را از جلوی چرخ علم برداشته باشند ، علم
، به سرعت شروع کرد به حرکت کردن ، در صورتی که حرکت علم در دوران
قدیم کندتر بود . اما علت این سرعت در دوره جدید چیست ؟ آیا علمای
جدید مثل پاستور ، نبوغ بیشتری از علمای قدیم مثل بقراط و جالینوس و
بوعلی سینا داشتهاند ؟ به عبارت دیگر آیا علت این است که در دنیای
جدید اشخاص خارق العادهای پیدا شدند که در دنیای قدیم چنین شخصیتها و
مغزهای متفکری نبودند ؟ نه ، چنین نیست . شاید امروز احدی ادعا نکند که
نبوغ پاستور یا دیگران از نبوغ ارسطو ، افلاطون ، بوعلی سینا ، بقراط ،
جالینوس ، و یا خواجه نصیر طوسی بیشتر بوده ، ولی سرعت
و موفقیت کار اینها بیشتر بوده است . سرش چیست ؟
میگویند سرش این است که اسلوب علماء یک مرتبه تغییر کرد . از وقتی
که اسلوب(روش) علماء در تحقیق عوض شد ، سرعت پیشروی علم بیشتر شد . اسلوبها
در موفقیتها نقش دارند . ممکن است شما یک فرد نابغه و باهوش و با
استعداد و پرکاری را در راس یک مؤسسه قرار بدهید و نتواند اداره بکند .
فرد دیگری را که به اندازه او نبوغی از نظر حافظه و هوش و استعداد و
درک ندارد ، در راس همان مؤسسه قرار بدهید و بهتر اداره بکند ، از باب
اینکه سبک و روش او بهتر است .
مثال واضحتر و روشنتری بزنیم : مکرر افرادی را دیدهایم که بسیار باهوش
، با استعداد و پر حافظه هستند ، اما موفقیت اینها در یادگیری ، کمتر از
موفقیت کسانی است که از نظر هوش و حافظه و قدرت کار ، در سطح
پائینتری قرار دارند . چرا ؟ برای اینکه سبک کار اینها بهتر است . مثلا
یک آدم خیلی پر حافظه ممکن است در شبانه روز شانزده ساعت یکسره کار
بکند . اما چگونه ؟ یک کتاب را از اول تا آخر مطالعه میکند . بعد فورا
کتاب دیگری را برمیدارد و مطالعه میکند . در صورتی که این کتاب در یک
رشته است و آن کتاب در یک رشته دیگر . بعد کتابی دیگر ، بعد یک درس
دیگر ، یک بلبشوئی راه میاندازد . ولی یک نفر ممکن است که قدرت هشت
ساعت کار بیشتر نداشته باشد ، ولی وقتی کتابی را مطالعه میکند اولا با
دقت میخواند نه با تندی ، ثانیا به یک دور خواندن اکتفا نمیکند ، یک
بار دیگر همین کتاب را میخواند . به کتاب دیگری دست نمیزند تا مطالبی که در این
کتاب خوانده ، در ذهنش وارد بشود . به این حد نیز قناعت نمیکند . در
نوبت سوم مطالب خوبی را که در این کتاب تشخیص داده است و لازم میداند
، در ورقه های منظمی فیش برداری میکند ، یادداشت میکند ، یعنی یک
حافظه کتبی برای خودش درست میکند که تا آخر عمر هر وقت بخواهد ،
بتواند فورا به آن مطالب مراجعه کند . این کتاب را که تمام کرد ،
کتابهای دیگری را که متناسب با همین موضوع هستند مطالعه میکند . بعد از
مدتی از مطالعه کردن این جور کتابها بینیاز میشود . بعد میرود سراغ یک
سلسله کتابهای دیگر . اما آدمی که امروز این کتاب ، فردا آن کتاب و پس
فردا کتاب دیگری را مطالعه میکند ، مثل کسی میشود که وقتی میخواهد غذا
بخورد ، یک لقمه از این ، دو لقمه از آن ، چهار لقمه از نوع دیگر و پنج
لقمه از آن دیگری میخورد . آخر معده خودش را فاسد میکند . کاری هم انجام
نداده است . اینها مربوط است به سبک و روش و اسلوب .
حماسه حسینی 1/239
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|